جدول جو
جدول جو

معنی گرم اوفتادن - جستجوی لغت در جدول جو

گرم اوفتادن
(وَ دَ)
جابجا افتادن. فی الحال افتادن:
چو زنبورخانه بیاشوفتی
گریز از محلت که گرم اوفتی.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 316)
لغت نامه دهخدا
گرم اوفتادن
بجد مشغول شدن بکاری، فی الحال افتادن: چو زنبور خانه بر آشوفتی گریز از محلت که گرم اوفتی. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ خوَرْ / خُرْ دَ)
کرم افتادن. تولید کرم شدن در چیزی. (یادداشت مؤلف). تسوﱡس. حلم. (یادداشت مؤلف) :
چون که دندان تراکرم اوفتاد
نیست دندان برکنش ای اوستاد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کاملاً گرم شدن. نهایت گرم گردیدن: میان هر دو لشکر مسافت (لشکر محمود و مسعود) نیم فرسنگ بود و هوا سخت گرم ایستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 118). امیر به گرگان رسید و هوا سخت گرم ایستاده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 476)
لغت نامه دهخدا
(رُ طَ دَ)
کرم اوفتادن. رجوع به کرم اوفتادن شود
لغت نامه دهخدا
(نِ دَ)
به ندرت و دیر پیدا شدن. کمتر یافته شدن. کمتر بدست آمدن:
افتادۀ تو شد دلم ای دوست دست گیر
در پای مفکنش که چنین دل کم اوفتد.
سعدی.
- کم اوفتادن مراد در کمند، به سختی برآورده شدن آرزو:
کسی را که همت بلند اوفتد
مرادش کم اندرکمند اوفتد.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ دَ)
گره افتادن در کاری، مشکل شدن آن. دشوار گردیدن وی
لغت نامه دهخدا
بجد مشغول شدن بکاری: بار دیگر باز گرم افتادم اندر کار او باز نشکیبم همی یک ساعت از دیدار او. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرم ایستادن
تصویر گرم ایستادن
بنهایت گرم شدن: امیر بگرگان رسید و هوا سخت گرم ایستاده بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم اوفتادن
تصویر کم اوفتادن
بندرت و دیر پیدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره افتادن
تصویر گره افتادن
گره افتادن در کاری (بکاری) مشکل شدن آن
فرهنگ لغت هوشیار